ترسم که شعر مزارم این شود
این هم جمال یوسف زهرا ندید و رفت.
پوریا قربانی شهید راه اهلبیت(ع) ** عروج: عید غدیرخم
چهل روز از عروجت گذشته و من مات جای خالی تو هستم..
خسران زده یعنی من که فاطمیه ای باتو همنشین شدم سینه زن شدم و نفهمیدم که تو منتخب مولایم علی (ع) هستی ..
هنوز خنده های شیرینت تمام وجودم را به لرزه در می آورد.. کاش لحظه ای ببینمت یا تو بیا یا سفارش ما را هم به اربابم بکن..
باطرحهای محرم و فاطمیه ات سوختم. وقتی پیشواز محرم جای خالیت را دیدم سوختم..
تمام این شهر برایم نفس گیر شده گاهی بی عدالتی میکنم که من با کدام دوست همنشین شوم که جای خالیت را پرکند.. کدام یکی از این جماعت بوی حسین (ع) را می دهند که انس بگیرم..
تنها تو بودی که خالصانه مهر نوکری اهل بیت را به سینه ات زدی.. از نفس نفس زدن های منقطع این شهر خسته شدم .. دنبال ضمانتی هستم از جانب حسین(ع).

اربعین نزدیک است و تو در جوار حسین (ع) خوش باش . کاش ارباب بی کفن برای هادی بد هم کفن بفرستد کاش دوره گردی آب کربلا بر خاک قبرش بریزد.. کاش در دستان رفیقان با نگاه التماس گونه شان جان بدهد. کاش علی(ع) خریدار این بی ارزش شود و ای کاش هایی که در محرم حسین (ع) محقق نشد... 
برادری به تعداد نیست ، به وفاداری است یوسف یازده برادر داشت وحسین (ع ) تنها عباس (ع) را.

پوریای من آرزویم لمس نگاهت شده یکبار به خـــوابـــــم بــیــــــــــــــا..