بــارگــاهـ

زیر ایوانت لمس نگاهت آرزوست ...

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

وارد تــنـــور شـــو ...


مأمون رقّی نقل می‌‌کند:


خدمت امام صادق(ع) بودم که سهل بن حسن خراسانى وارد شد، سلام کرد و نشست. سپس گفت ای فرزند رسول خدا! چقدر شما رئوف و مهربان هستید. شما امام هستید، چرا دفاع از حق خود نمى‌‌کنید با این‌‌که بیش از صد هزار شیعه آماده نبرد دارید.

امام(ع) فرمود: «خراسانى بنشین، خوش آمدی». سپس به خدمت‌کار فرمود: «تنور را روشن کن!».


خدمت‌کار امام(ع) تنور را روشن کرد. و امام(ع) رو به مرد خراسانى نموده، فرمود: «داخل تنور شو!».

خراسانى با التماس گفت: ای فرزند رسول خدا! مرا با آتش مسوزان. از جرم من در گذر، خدا از تو بگذرد.

امام(ع) فرمود: «تو را بخشیدم».

در این هنگام هارون مکى وارد شد در حالی‌که کفش خود را با دست گرفته بود، 

گفت: «السلام علیک یا ابن رسول اللَّه».


امام(ع) فرمود: «کفش­هایت را بیانداز، برو داخل تنور بنشین!».

هارون مکی، کفش­هایش را انداخت و در داخل تنور نشست.


در این هنگام امام(ع) با مرد خراسانی به سخن­گفتن پرداخت و مانند کسی که در خراسان بوده از جریان‌هاى آن منطقه  خبر داد.


سپس فرمود: «خراسانى برو ببین در تنور چه خبر است».

خراسانی می‌گوید: به جانب تنور رفتم، دیدم هارون مکی چهار زانو در تنور نشسته است. بعد از تنور خارج شد، و به ما سلام کرد.


امام(ع) فرمود: «از اینها در خراسان چند نفر پیدا مى‏شود؟!»


خراسانی گفت: به خدا قسم! یک نفر هم نیست.

امام(ع) فرمود: «به خدا یک نفر هم پیدا نمى‏شود، ما زمانى که پنج نفر یاور مانند این (هارون مکی) نداشته باشیم قیام نخواهیم کرد، ما خودمان موقعیت مناسب را بهتر می‌دانیم».


منبع:بحار الأنوار، ج 47، ص 123

۳۰ تیر ۹۵ ، ۱۰:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی رحیمی

مرا دریــــــ ـاب

۱۹ تیر ۹۵ ، ۰۹:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی رحیمی